313 منتخب

313 منتخب از بهترین مطالب و خبرها و تصاویر و فیلم ها و ... اینترنت

313 منتخب

313 منتخب از بهترین مطالب و خبرها و تصاویر و فیلم ها و ... اینترنت

شگفت انگیز ترین درمان درد معده چیست ؟

کاتب کاتبی | شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۲۱ ق.ظ

درمان درد معده یکی از موضوعاتی است که افراد بسیار زیادی به دنبال انها هستند تا بتوانند از شر درد معده راحت شوند .
درد معده از جمله درد هایی است که شما علاوه بر دردی که میکشید دچار کلافگی میشوید و دوست دارید سریع تر خوب شوید .
ما در این متن برای شما درمان های خوبی را بیان خواهیم کرد تا بتوانید در سریع ترین حالت ممکن خوب شوید .درمان معده درد

 

درمان درد معده به روش های خانگی

صد در صد اگر شما دچار معده درد های بد شده اید اگر قرص ها استفاده کرده اید اما این موضوع را بدانید که میتوانید به راحتی با روش های خانگی درد خود را تسکین دهید .
میتوان بیان کرد که روش های خانگی برای درمان معده درد میتواند معجزه کند و به طرز عجیبی بهتر شوید .
خوردن دو تا از میوه ها میتواند اهمیت بسیار بالایی داشته باشد مانند موز و انار که خوردن انها به شما کمک بسیار زیادی میکند .
اما برای خوردن انار نکاتی را رعایت کنید مانند اینکه روی انها فلفل و نمک بریزید چون ترکیب فلفل و نمک با انار میتواند سبب کاهش درد معده ی شما شود .

 

درمان معده درد

انواع دمنوش های خانگی برای درمان درد معده

 

شاید شما هم جز افرادی باشید که نکته ی دمنوش ها را شنیده باشید چه معجزه ای دارند .
یکی از دمنوش های پر طرفدار دمنوش لیمو است که بهتر است به ان عسل اضافه کنید و همچنین دمنوش زنجبیل که محبوبیت بالایی نیز دارد و میتوان گفت عموم کسانی که به درد معده دچار هستند این دمنشو را میشناسند .
یکی از مواردی که وجود دارد و باید دقت بسیار زیادی روی انها داشته باشید این است که زمانی که دچار معده درد میشوید از چای استفاده نکنید چون درد شما را بدتر میکند .
شربت نعنا نیز میتواند در بعضی مواقع به معده درد شما کمک کند.

  • کاتب کاتبی

معرفی جشن چوسوک در کره

کاتب کاتبی | شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۱۷ ق.ظ

هر قومیت و ملیتی دارای یک سری آداب و رسوم مخصوص خود می باشد.
جشن ها و اعیاد نیز جزوی از همین فرهنگ هاست.
جشن چوسوک یکی از جشن های معروف و محبوب کره ای هاست که از پانزدهمین روز ماه هشتم در تقویم قمری آغاز میشود.
این جشن به مدت سه روز به طول می انجامد و به مناسبت برداشت محصول می باشد.

قوانین جشن چوسوک

 

جشن چوسوک

 

در این جشن ، مردم غذاهای سنتی و خوشمزه را برای یک ضیلفت بزرگ آماده میکنند.
سونگپیئون ، که نوعی کیک برنج بخارپز هلالی شکل بسیار کوچک است،
و انواع شراب برنج مانند سیندوجو و دونگدونگجو از جمله ملزومات سفره این جشن می باشند.
در طی این مراسم ، مردم با بازی های محلی انجام داده و همراه با موسیقی و رقص و پایکوبی می پردازند.

دادن هدیه های بامزه ای همچون شکر، صابون، روغن زیتون،
سرکه طبیعی و دستگاه‌های الکترونیکی نیز از دیگر سنت های جشن چوسوک است.
حتما شما هم لباس های زنان کره ای را در سریال های تلویزیونی دیده اید.
طرح ها و رنگ های متنوع بکار رفته در این لباس ها، جذابیتی خاصی به بانوان این سرزمین می دهند.
در مراسم چوسوک نیز این امر رواج داشته و زنان با پوشیدن لباس های سنتی مشغول به رقص در زیر نور مهتاب میشوند.

 

جشن چوسوک

 

مردم کره معتقدند خورشید و ماه و زمین جهان را مدیریت می کنند،
و اواز این رقص دست جمعی به نوعی در ارتباط با این سه عنصر حیاتی است.
از مطالب جالبی را که نیز در خصوص جشنهای چوسوک گفته می شود موضوع بدر پاییزی”보름달” در این ایام است.
این بدان معنای است که در یک زمانی در پاییز قرص ماه کامل میان خورشید و زمین قرار می گیرید،
و کر ه ایها می گویند در چوسوک ماه به زمین بسیار نزدیک می شود و برکات ان نصیب زمینیان می گردد.
بر طبق همین سننت است که در گذشته نژاد کر ه ای معتقد بودند خورشید و ماه و زمین هستی را مدیریت می کنند .

آیا می دانید خال زنان هندی نشانه چیست؟

  • کاتب کاتبی

خواص نمک صورتی هیمالیا چیست؟

کاتب کاتبی | شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۱۲ ق.ظ

یکی از خالص ترین و بهترین نمک هایی که در دنیا وجود دارد، نمک صورتی هیمالیا می باشد.
این نمک خوشرنگ، نوعی نمک دریایی فسیل شده است که از کوهپایه های هیمالیا بدست می آید.
مواد معدنی موجود در آن باعث شده تا رنگ آن صورتی باشد.
این نوع نمک دارای ۹۸٪ سدیم کلرید است.

نمک صورتی هیمالیا

خواص نمک صورتی هیمالیا

 

سم زدایی

زمانی که ای نمک در آب حل می شود، تبدیل به یک محلول یونی شده که به دفع مواد سمی از پوست و بافت های چربی کمک می کند.

کاهش فشار خون

ممکن است عجیب بنظر برسد چرا که همیشه شنیده ایم نمک فشار خون را بالا می برد اما،
نمک صورتی بدلیل سدیم بالایی که دارد، می تواند فشار خون را کاهش دهد.
به شرط آنکه در مصرف آن زیاده روی نشود.

درمان افسردگی

 

مقادیر بالای مواد معدنی موجود در نمک دریایی هیمالیا با افزایش ترشح هورمون سروتونین در بدن به درمان استرس و افسردگی کمک می کند.
جهت دانستن علائم افسردگی کلیک کنید.

بهبود دستگاه گوارش

 

اگر نمک صورتی هیمالیا را جایگزین نمک طعام کنید،
با هربار غذا خوردن، مواد مغذی بیشتری جذب بدنتان میشود، در نتیجه کمتر گرسنه خواهید شد.

درمان سینوزیت

نمک هیمالیا به دلیل خواص ضد التهابی و ضد میکروبی به پاک سازی سینوس ها کمک کرده،
و برای درمان گرفتگی بینی و سینوزیت مفید می باشد.
یک قاشق غذا خوری نمک هیمالیا را به یک لیتر آب مقطر اضافه کنید و از آن به عنوان اسپری استفاده کنید؛
از این اسپری برای شستشوی بینی و غرغره برای درمان گلودرد هم می توان استفاده کرد.

تسکین درد

نمک صورتی فقط به عنوان خوراکی استفاده نمیشود بلکه امکان حمام با آن نیز وجود دارد.
این کار به شل سازی عضلات گرفته شده کمک بسیاری می کند.

بهبود وضعیت خواب

نمک صورتی هیمالیا

با استفاده از نمک صورتی شرایط مغز و بدن بهبود می یابد در نتیجه خواب آرام تری خواهید داشت.

  • کاتب کاتبی

داستان کوتاه لیوان آب و مشکلات زندگی

کاتب کاتبی | شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۰۹ ق.ظ

استادى در شروع کلاس درس، لیوانى پر از آب به دست گرفت. آن را بالا نگاه داشت که همه ببینند. بعد از شاگردان پرسید: به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟ شاگردان جواب دادند ۵۰ گرم، ۱۰۰ گرم، ۱۵۰ گرم.

استاد گفت: من هم بدون وزن کردن، نمی دانم دقیقاً وزنش چقدر است. اما سوال من این است: اگر من این لیوان آب را چند دقیقه همین طور نگه دارم، چه اتفاقى خواهد افتاد.

شاگردان گفتند: هیچ اتفاقى نمی افتد.

 

استاد پرسید: خوب، اگر یک ساعت همین طور نگه دارم، چه اتفاقى می افتد؟

یکى از شاگردان گفت: دست تان کم کم درد می گیرد.

-حق با توست. حالا اگر یک روز تمام آن را نگه دارم چه؟

شاگرد دیگرى جسارتاً گفت: دست تان بی حس می شود. عضلات به شدت تحت فشار قرار می گیرند و فلج می شوند. و مطمئناً کارتان به بیمارستان خواهد کشید و همه شاگردان خندیدند.

 

استاد گفت: خیلى خوب است. ولى آیا در این مدت وزن لیوان تغییر کرده است؟

 

شاگردان جواب دادند: نه پس چه چیز باعث درد و فشار روى عضلات می شود؟ من چه باید بکنم؟

شاگردان گیج شدند: یکى از آنها گفت: لیوان را زمین بگذارید.

استاد گفت: دقیقاً . مشکلات زندگى هم مثل همین است. اگر آنها را چند دقیقه در ذهن تان نگه دارید، اشکالى ندارد. اگر مدت طولانی ترى به آنها فکر کنید، به درد خواهند آمد. اگر بیشتر از آن نگه شان دارید، فلج تان می کنند و دیگر قادر به انجام کارى نخواهید بود.

فکر کردن به مشکلات زندگى مهم است. اما مهم تر آن است که در پایان هر روز و پیش از خواب، آنها را زمین بگذارید. به این ترتیب تحت فشار قرار نمی گیرید، هر روز صبح سرحال و قوى بیدار می شوید و قادر خواهید بود از عهده هر مسئله و چالشى که برایتان پیش می آید، برآیید! دوست من، یادت باشد که لیوان آب را همین امروز زمین بگذار. زندگى همین است!

  • کاتب کاتبی

داستان کوتاه خوش اقبال اثر آنتوان چخوف

کاتب کاتبی | شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۰۶ ق.ظ

آنتوان پاولوویچ چِخوف‏ داستان‌نویس و نمایش‌نامه‌نویس برجسته ی روس است.
در این بخش به خواندن داستان کوتاه خوش اقبال که از آثار ماندگار اوست می پردازیم.
امیدواریم که لذت ببرید.

داستان کوتاه خوش اقبال اثر آنتوان چخوف

قطار مسافربری از ایستگاه بولوگویه که در مسیر خط راه آهن نیکولایوسکایا قرار دارد به حرکت در آمد. در یکی از واگنهای درجه دو که در آن استعمال دخانیات آزاد است، پنج مسافر در گرگ و میش غروب، مشغول چرت زدن هستند. آنها دقایقی پیش غذای مختصری خورده بودند و اکنون به پشتی نیمکت ها یله داده و سعی دارند بخوابند. سکوت حکمفرماست. در باز میشود و اندامی بلند و چوب سان،با کلاهی سرخ و پالتوی شیک و پیکی که انسان را به یاد شخصیتی از اپرت یا از آثار ژول ورن می اندازد وارد واگن می شود. اندام در وسط واگن می ایستد، لحظه ای فس فس می کند، چشمهای نیمه بسته اش را مدتی دراز به نیمکتها می دوزد و زیر لب من من می گوید: نه، اینهم نیست! لعنت بر شیطان! کفر آدم در می آید. داستان کوتاه خوش اقبال

 

یکی از مسافرها نگاهش را به اندام تازه وارد می دوزد، آنگاه با خوشحالی فریاد می زند: ایوان آلکسی یویچ! شما هستید؟ چه عجب از این طرفها. ایوان آلکسی یویچ چوب سان یکه می خورد و نگاه عاری از هوشیاری اش را به مسافر می دوزد، او را به جای می آورد، دستهایش را از سر خوشحالی به هم می مالد و میگوید: ها! پتر پترویچ! پارسال دوست،امسال آشنا! خبر نداشتم که شما هم در این قطار تشریف دارید. پترویچ می گوید: حال و احوالتان چطور است؟

ای، بدک نیستم، فقط اشکال کارم این است که پدر جان واگنم را گم کرده ام و من ابله هر چه زور میزنم نمیتوانم پیدایش کنم. بنده مستحق آنم که شلاقم بزنند. آنگاه ایوان آلکسی یویچ سرپا تاب می خورد و زیر لب می خندد و اضافه می کند پیشامد است برادر، پیشامد! زنگ دوم را که زدند پیاده شدم تا با یک گیلاس آنیاک گلویی تر کنم و البته ترکردم. بعد به خودم گفتم حالا که تا ایستگاه بعدی خیلی راه داریم خوب است گیلاس دیگری هم بزنم. همین جور که داشتم فکر می کردم و می خوردم یکهو زنگ سوم را هم زدند … مثل دیوانه ها دویدم و در حالی که قطار راه افتاده بود به یکی از واگن ها پریدم. حالا بفرمایید که بنده دیوانه نیستم؟

پتر پترویچ گفت: پیداست که کمی سرخوش و شنگول تشریف دارید، بفرمایید بنشینید؛ پهلوی بنده جا هست! افتخار بدهید! سرافرازمان کنید… نه، نه باید واگن خودم را پیدا کنم! خدا حافظ هوا تاریک است. داستان کوتاه خوش اقبال

می ترسم از واگن پرت شوید. فعلاً بفرمایید همین جا بنشینید، به ایستگاه بعدی که برسیم واگن خودتان را پیدا می کنید. بفرمایید بنشینید. ایوان آلکسی یویچ آه می کشد و دو دل روبروی پتر پترویچ می نشیند. پیداست که ناراحت و مشوش است، انگار که روی سوزن نشسته است. پتر پترویچ می پرسد عازم کجا هستید؟

من؟ عازم فضا! طوری قاطی کرده ام که خودم هم نمی دانم مقصدم کجاست. سرنوشت گوشم را گرفته و مرا می برد، من هم دنبالش راه افتاده ام. دوست عزیز تا حالا برایتان اتفاق نیفتاده با دیوانه های خوشبخت روبرو شوید؟ نه؟ پس تماشایش کنید! خوشبخت ترین موجود فانی روبروی شما نشسته است! بله! از قیافه من چیزی دستگیرتان نمی شود؟

 

چرا … پیدا است که … شما …

یک ذره حدس می زدم که قیافه ام در این لحظه باید حالت خیلی احمقانه ای داشته باشد! حیف آینه ندارم وگرنه دک و پوزه ی خودم را به سیری تماشا می کردم. آره پدر جان، حس میکنم که دارم به یک ابله مبدل می شوم. به شرفم قسم! تصورش را بفرمایید، بنده عازم سفر ماه عسل هستم. حالا باز هم می فرمایید که بنده دیوانه نیستم؟

شما؟ مگر زن گرفتید؟

همین امروز، دوست عزیز! همین که مراسم عقد تمام شد یکراست پریدیم توی قطار زیرا تبریک ها و تهنیت گویی ها شروع می شود و بارانی از سوالهای مختلف بر سر داماد می بارد. پتر پترویچ خنده کنان میگوید: به، به! … پس بی جهت نیست که اینقدر شیک و پیک کرده اید.

بله حتی در تکمیل خودفریبی ام کلی هم عطر و گلاب به خودم پاشیده ام. نه تشویشی، نه دلهره ای، نه فکری … فقط احساس … احساسی که نمی دانم اسمش را چه بگذارم … مثلاً احساس نیکبختی؟ در همه عمرم اینقدر خوش نبوده ام. چشمهایش را می بندد و سر تکان می دهد و اضافه می کند بیش از حد تصور خوشبخت هستم! آخر تصورش را بکنید الان که به واگن خودم برگردم با موجودی روبرو خواهم شد که کنار پنجره نشسته است و مرا دوست می دارد. من باید به واگن خودم برگردم. آنجا یک کسی با بی صبری منتظر من است و دارد لذت دیدار را مزه مزه می کند. لبخندش در انتظار من است. می روم در کنارش می نشینم… پتر پترویچ اجازه بفرمایید شما را بغل کنم.

خواهش میکنم، دو دوست در میان خنده مسافران واگن،همدیگر را به آغوش می کشند. سپس تازه داماد خوشبخت ادامه می دهد: من آدم کوچک و بی قابلیتی هستم ولی به نظرم می آید که هیچ حد و مرزی ندارم … تمام دنیا را در آغوش می گیرم.

نشاط و سرخوشی این تازه داماد خوشبخت و شاداب به سایر مسافران واگن نیز سرایت می کند و خواب از چشمشان می رباید و به زودی بجای یک شنونده، پنج شنونده پیدا می کند. مدام انگار که روی سوزن نشسته باشد، وول میخورد و آب دهانش را بیرون می پاشد و دستهایش را تکان می دهد و یکبند پرگویی می کند. کافیست بخندد تا دیگران قهقهه بزنند، می گوید: آقایان مهم آن است آدم کمتر فکر کند! گور پدر تجزیه و تحلیل! اگر هوس داری می بخوری بخور و در مضار و فواید هم فلسفه بافی نکن … گور پدر هر چه فلسفه و روانشناسی.

در این هنگام بازرس قطار از کنار این عده می گذرد. تازه داماد خطاب به او می گوید آقای عزیز به واگن شماره ٢٠٩ که رسیدید لطفاً به خانمی که روی کلاه خاکستری رنگش پرنده مصنوعی سنجاق شده است بگویید که من اینجا هستم!

اطاعت میشود آقا ولی قطار ما واگن شماره ٢٠٩ ندارد. ٢١٩ داریم.

٢١٩ باشد چه فرق میکند. به ایشان بگویید: شوهرتان صحیح و سالم است، نگرانش نباشید. سپس سر را بین دستها می گیرد و ناله وار با خودش می گوید: شوهر؟ خانم ؟ خیلی وقت است؟ از کی تا حالا؟ شوهر … ها ها ها آخر تو هم شدی شوهر؟! تو سزاوار آنی که شلاقت بزنند! تو ابلهی…

یکی از مسافرها می گوید: در عصر ما دیدن یک آدم خوشبخت جزو عجایب روزگار است، درست مثل آن است که انسان فیل سفید رنگی ببیند. ایوان آلکسی یویچ که کفش پنجه باریک به پا دارد پاهای بلندش را دراز می کند و می گوید شما صحیح می فرمایید ولی تقصیر کیست؟ اگر خوشبخت نباشید کسی جز خودتان را مقصر ندانید! بله، پس خیال کرده اید که چی؟ انسان آفریننده خوشبختی خود است. اگر بخواهید شما هم می توانید خوشبخت شوید،اما نمی خواهید، لجوجانه از خوشبختی احتراز می کنید.

اینهم شد حرف؟ آخر چه جوری؟

 

خیلی ساده. طبیعت مقرر کرده است که هر انسانی باید در دوره ی معینی یک کسی را دوست داشته باشد. همین که این دوران شروع می شود انسان باید با همه وجودش عشق بورزد ولی شماها از فرمان طبیعت سرپیچی می کنید و همه اش چشم به راه یک چیزهایی هستید. و بعد … در قانون آمده که هر آدم سالم و معمولی باید ازدواج کند. انسان تا ازدواج نکند خوشبخت نمی شود. وقت مساعد که برسد باید ازدواج کرد، معطلی جایز نیست ولی شماها که زن بگیر نیستید. انسان بجای فلسفه بافی باید از روی الگو پخت و پز کند! زنده باد الگو

مرد مسافر می پرسد: شما میفرمایید که انسان خالق خوشبختی خود است. مرده شوی این خالق را ببرد که کل خوشبختی اش با یک دندان درد ساده یا به علت وجود یک مادر زن بدعنق به درک واصل می شود. الان اگر قطارمان تصادف کند مثل تصادفی که چند سال پیش در ایستگاه کوکویوسکایا رخ داده بود مطمئن هستیم که تغییر عقیده خواهید داد و به قول معروف ترانه دیگری سر خواهید داد. داستان کوتاه خوش اقبال

تازه داماد در مقام اعتراض جواب می دهد: جفنگ می گویید! تصادف سالی یک دفعه اتفاق می افتد. من شخصاً از هیچ حادثه ای ترس و واهمه ندارم زیرا دلیلی برای وقوع حادثه نمی بینم. به ندرت اتفاق می افتد که دو قطار با هم تصادم کنند! تازه گور پدرش! حتی حرفش را هم نمی خواهم بشنوم. خوب آقایان انگار داریم به ایستگاه بعدی میرسیم

پتر پترویچ می پرسد: راستی نفرمودید مقصدتان کجاست؟ به مسکو تشریف می برید یا به طرفهای جنوب؟

منی که عازم شمال هستم چطور ممکن است از جنوب سر در بیاورم؟

پترویچ گفت: مسکو که شمال نیست

تازه داماد می گوید: می دانم. ما هم که داریم به طرف پترزبورگ می رویم

اختیار دارید! داریم به مسکو می رویم

تازه داماد حیران و سرگشته می پرسد به مسکو می رویم؟ عجیب است آقا

بلیتتان تا کدام شهر است؟ – پتربورگ

در این صورت تبریک عرض می کنم. عوضی سوار شده اید.

برای لحظه ای کوتاه سکوت حکمفرما می شود. تازه داماد بر می خیزد و نگاه عاری از هوشیاری اش را به اطرافیان خود می دوزد. پتر پترویچ به عنوان یک توضیح می گوید بله دوست عزیز، در ایستگاه بولوگویه بجای قطار خودتان سوار قطار دیگر شدید. از قرار معلوم بعد از دو سه گیلاس کنیاک تدبیر کردید قطاری را که در جهت عکس مقصدتان حرکت می کرد انتخاب کنید.

رنگ از رخسار تازه داماد می پرد. سرش را بین دستها می گیرد، با بی حوصلگی در واگن قدم می زند و می گوید من آدم بدبختی هستم! حالا تکلیفم چیست؟ چه خاکی بر سر کنم؟ مسافرهای واگن دلداری اش می دهند که مهم نیست … برای خانمتان تلگرام بفرستید،خودتان هم به اولین ایستگاهی که می رسیم سعی کنید قطار سریع السیر بگیرید، به این ترتیب ممکن است بهش برسید.

تازه داماد: کدام قطار سریع السیر؟ پولم کجا بود؟ کیف پولم پیش زنم مانده

مسافرها خنده کنان و پچ پچ کنان بین خودشان پولی جمع می کنند و آن را در اختیار تازه داماد خوش اقبال می گذارند.

جهت خواندن داستان های بیشتر بر روی لینکهای زیر کلیک کنید:

آیا من دزدم؟

  • کاتب کاتبی

راهنمای تیپ تابستانی مردانه

کاتب کاتبی | شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۰۴ ق.ظ

خوشتیپ بودن ممکن است کار ساده ای نباشد؛
اگر اصول خوشپوشی را ندانید.
یک تیپ تابستانی مردانه شیک و جذاب می تواند در اعتماد به نفس شما تاثیر بسزایی داشته باشد.
در واقع طرز لباس پوشیدن آقایان تاثیر بسیار زیادی بر جذب دیگران دارد.

نکات مهم در تیپ تابستانی مردانه

چرا همیشه رنگ های تیره؟

 

بسیاری از آقایان عادت دارند بیشتر از رنگ های خاکستری، سرمه ای و مشکی استفاده کنند.
تصور آنان این است که با این رنگ ها خوشتیپ ترند و یا جذاب تر بنظر می رسند.
اما اگر اطلاعات کافی از تناسب رنگ ها با رنگ پوستتان داشته باشید ،
استفاده از رنگ‌های روشن نه تنها ریسک نیست، بلکه به طور حتم، موجب ارتقای تیپ تابستانی شما خواهد شد.

تیپ تابستانی مردانه

انتخاب تیشرت مناسب

تیشرت یکی از پوشش هاییست که در روزهای گرم تابستانی طرفداران بسیاری دارد.
اما برای انتخاب آن باید یک سری نکات را در نظر داشته باشید تا بتوانید خوشتیپ باشید.
بر روی لینک زیر کلیک کنید تا شما را در انتخاب بهترین تیشرت مردانه راهنمایی کند.
هنگام انتخاب تیشرت مردانه این نکات را فراموش نکنید!

 
  • کاتب کاتبی

نکات آرایشی مخصوص خانم های عینکی

کاتب کاتبی | شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۰۱ ق.ظ

عینک یکی از تاثیرگذارترین اکسسوری ها می باشد.
بنابراین اگر شما هم خانمی هستید که بخاطر ضعیفی چشمانتان مجبور به استفاده از عینک هستید،
این مطلب را حتما بخوانید تا با نکات آرایشی و ترفندهای جالب آشنا شوید.

نکات آرایشی مخصوص خانم های عینکی

آرایش چشم ها را جدی بگیرید

 

با قرار گرفتن عینک بر روی صورتتان، چشمانتان پوشیده می شوند.
پس برای اینکه آرایش چشمتان از پشت شیشه عینک هم دیده شود، از خط چشم ضخیم تر و ریمل حجم دهنده استفاده کنید.

نکات آرایشی

رژ لب

یکی قانون کلی در مورد آرایش وجود دارد که می گوید یا چشمانتان را زیاد آرایش کنید و یا لب هایتان را.
آرایش بیش از حد هر دو، جلوه خوبی به صورتتان نمی دهد.
پس این مورد را در ذهن خود مرور کرده و متناسب با آن لب هایتان را آرایش کنید.

ابروهایتان را تمیز نگه دارید

 

ابروهای خوش حالت و خوش فرم مکمل خوبی برای چشمهاست.
کسانیکه عینک میزنند با اصلاح درست ابروها موقعیت خوبی به چهره خود میدهند.
با استفاده از مداد ابروی مناسب آرایش خوبی برای ابروهای خود فراهم کنید.

نکات آرایشی

  • کاتب کاتبی

پیامک و متن تبریک عید غدیر خم

کاتب کاتبی | يكشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۴۷ ق.ظ

عید است و غــدیرش ، علی والا است ، علی
دل تشنه عـــــدل است و او دریاست ، علی
جشن است و مبارک ، علی گشته است ، ولی
دنیا همـــه را شادی که مـــــولا است ، علی
 

***********

پیام نور به لب های پیک وحی خداست
بخوان سرود ولایت، که عید اهل ولاست‏
بیا شراب طهور از خم غدیر بزن،
خدا گواهست که ساقی این شراب خداست!
عید غدیر مبارک

***********

آغاز علی بود و علی حُسن ختام
او اول و آخر است به دین اسلام
در عید غدیرخم فرستد صلوات
هر کس که و را علی ولی گشت و امام

 

***********

بر عید غدیر عید اکبر صلوات
بر چهره ی نورانی حیدر صلوات
بر فاطمه این عید هزاران تبریک
بر یک یک اهل بیت کوثر صلوات
عید غدیر بر شما مبارک
 

***********

قرآن به جز وصف علی آیه ندارد
ایمان به جز از حب علی پایه نداره
گفتم بروم سایه لطفش بنشینم
گفتا که علی نور بود سایه ندارد.
 

***********

خورشید شکفته در غدیر است علی
باران بهار درکویر است علی
بر مسند عاشقی شهی بی همتاست
بر ملک محمدی، امیر است علی
عید غدیر خم مبارک
 

***********

این حدیث دل بود تصنیف نیست
شیعه در محشر بلاتکلیف نیست
شیعه راهش در مسیر اولیاست
شیعه مولایش علی مرتضاست
عید غدیر بر همه شیعیان مبارک

***********

مهر تابان ولایت، شد نمایان در غدیر
باز بخشید این بشارت، خلق را جان در غدیر
«هر که من مولای اویم این علی مولای اوست»
این ندا پیچید در گوش بزرگان در غدیر
خاطر اهل ولا زین گفته شد امیدوار
ناامید از رحمت حق گشت شیطان در غدیر
عید سعید غدیر بر شما مبارک
 

***********

خورشید خجالت زده شد روز غدیر
در رشک رخ نبی و سیمای امیر
پس چهره برافروخت به ذکر صلوات
تفسیر بشد وگرنه آن دم تکویر
 

**********

دست همه عاشقان حنایی شده است
شعر همه شاعران ولایی شده است
از یمن غدیر خم به ذکر صلوات
دوران فراق او نهایی شده است

  • کاتب کاتبی

زندگینامه ایرج میرزا

کاتب کاتبی | يكشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۲۵ ق.ظ

زندگنامه ایرج میرزا پاییز ۱۲۵۲ یا ۱۲۵۳ خورشیدی در تبریز بدنیا آمد و در ۲۲ اسفند ۱۳۰۴ خورشیدی در تهران در گذشت. ایرج میرزا ملقب به «جلال الممالک» و «فخرالشعرا»، از جمله شاعران برجستهٔ ایرانی در عصر مشروطیت

(اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی) و از پیشگامان تجدد در ادبیات فارسی بود. ایرج میرزا در قالب‌های گوناگون شعر سروده و ارزشمندترین اشعارش مضامین انتقادی، اجتماعی، احساسی و تربیتی دارند.

شعر ایرج ساده و روان و گاهی دربرگیرندهٔ واژه ها و گفتارهای عامیانه است و اشعار او از جمله اشعار اثرگذار بر شعر دوره مشروطیت بود.

 

(زندگینامه ایرج میرزا ) در مقدمه کتاب «سیری در زندگی و آثار ایرج میرزا» از قول «پروفسور مار»، ایران شناس نام‌دار روس،

ایرج میرزا را چنین توصیف کرده است: «مردی بود سیاه سوخته و لاغر اندام و متوسط القامه و در رفتار و گفتار شکیبا و بردبار.

اشعار ایرج وقتی خودش آن ها را می خواند جان می گرفت… ایرج میرزا را از زمره‌ی شاعران برجسته‌ی عصر مشروطیت می دانند. شاید بتوان وی را از شاعران مطرح دوران تجدد در ادبیات ایران نیز به شمار آورد.»


ایرج میرزا فرزند صدرالشعرا غلامحسین میرزا و نوه ی ایرج پسر فتحعلی شاه قاجار بود. پدر با تخلص «بهجت» شعر می‌سرود. او در سال ۱۲۵۱ شمسی در تبریز دیده به جهان گشود.

ایرج تحصیلاتش را در مدرسه‌ی دارالفنون تبریز یا همان «مدرسه‌ی مظفریه» گذراند و در همان‌جا بود که مقدمات عربی و فرانسه را آموخت. مدرسه‌ی مظفریه دومین مدرسه‌ی آموزش عالی در تاریخ معاصر به حساب می‌آید

 

که در دوران ولایت‌عهدی ِ مظفرالدین میرزا به سبک دارالفنون تهران تاسیس شد.

زمانی که حسنعلی خان گروسی ملقب به «امیرنظام گروسی» مدرسه‌ی مظفری را در تبریز ساخت، ایرج میرزا معاونت آن مدرسه را برعهده گرفت.

امیر نظام گروسی سیاست‌مدار و وزیر و ادیب و خوشنویس دوره‌ی قاجار بود. او علاوه بر مناصب سیاسی ادیبی توانمند بود

که دو اثر ادبی به نام‌های منشآت و پندنامه یحیویه نیز به جا مانده است.(زندگینامه ایرج میرزا)

زندگینامه ایرج میرزا

ایرج میرزا علاوه بر معاونت این مدرسه، مدیریت ماهنامه‌ی «ورقه» یا «ارگان دارالفنون تبریز»، که نخستین نشریه‌ی دانشجویی ِ

شهر تبریز بود را نیز عهده‌دار بود. او در نوزده سالگی لقب «ایرج‌بن صدرالشعرا» یافت اما شاعر دربار بودن را کنار گذاشت و به شغل‌های دولتی از جمله کار

در وزارت فرهنگ که در آن زمان «معارف» نام داشت و پس از آن به استخدام اداره‌ی گمرک در آمد و پس از مشروطه نیز در مشاغل مختلف دولتی از

جمله وزارت کشور و در سمت فرماندار آباده و معاونت استان‌داری اصفهان به کار مشغول شد.

ایرج میرزا به زبان‌های فارسی، ترکی، عربی و فرانسه تسلط داشت و تا حدودی نیز زبان روسی می‌دانست.

ایرج میرزا در سن شانزده سالگی ازدواج کرد و سه سال از ازدواجش نگذشته بود که پدر و همسر هر دو را از دست داد.

دوران اقامت ۵ ساله‌ی ایرج میرزا در خراسان را شاید بتوان بهترین دوره‌ی کوشش ادبی ایرج میرزا دانست.

اشعار پیش از دوره مشروطیت ایرج اشعاری است که بیشتر در ستایش رجال زمان و بزرگان قاجار است

اما پس از مشروطه اشعار ایرج میرزا بیشتر رنگ و بوی مضامینی با انتقادهای اجتماعی به خود می گیرد.

 

  • کاتب کاتبی

ده رمان عاشقانه ایی که همه باید بخوانند

کاتب کاتبی | يكشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۲۳ ق.ظ

پیش آمده که بخواهید ژانر عاشقانه را برای خواندن انتخاب کنید اما ندانید از کجا باید شروع کنید. رمان های عاشقانه ی زیادی در طول تاریخ نوشته شده اند اما تعداد محدودی از آن ها ارزش خواندن و نگه داری در کتابخانه را دارند. از آنجایی که خواندن و خریدن کتاب امری سلیقه ایست بهتر دانستیم تا با راهنمایی هرچند کم شما را در این راه یاری کنیم. ما آخرین لیست را که متعلق به سال ۲۰۱۸ است برایتان انتخاب کرده ایم و از بین صد رمان مورد انتخاب کارشناسان دیلی تلگراف، عاشقانه هایش را بیرون کشیده ایم. البته جای عاشقانه های بی نظیری مثل «بر باد رفته» (مارگارت میچل) یا «وداع با اسلحه» (ارنست همینگوی) در این فهرست خالی است.

  • کاتب کاتبی